چکيده :
امروزه ما وراث جهاني پر از ناکاميها ، شکست ها ، بيمناکي ها و سرخوردگي ها هستيم ، کنار نهادن عقل و خرد و پيروي از اميال دروني ، غرايز حيواني و خودخواهي ها ، انسان هايي بي رحم ، بي منطق و تخريب گر ساخته است . وجود اين همه بي عدالتي ، سرگشتگي ، جنگ و بسياري از رفتارهاي غير عقلاني ، مويد اين امر است که بشر امروزي قبل از هر چيز به تربيت کردن نياز دارد . در اهميت تربيت در اسلام همين بس که در قرآن مجيد از يکي از اهداف عاليه بعثت پيامبران به عنوان تزکيه ( تربيت ) نام برده شده است . تربيت در اسلام با معاني و تعابير مختلفي به کار رفته است . در يک تعبير ، تربيت به معناي رسيدن به رشد است . آيه 1 سوره ي جن ناظر بر اين تعبير است . در اين آيه هدف قرآن هدايت به حق و کمال عقلي است . آيات ديگري مانند 256 سوره بقره ، 10 سوره جن و 10 سوره ي کهف نيز ناظر بر همين معنا از تربيت هستند . در جاي ديگر قرآن مانند آيات 29 و 38 سوره غافر ماموريت پيامبر اسلام هدايت به راه کمال ذکر شده است . هدايتي که در آن فرد ، در راه مستقيم ( صراط المستقيم ) گام بر مي دارد . در سوره ي آل عمران آيه 164 آمده است که همانا خداوند بر افراد با ايمان منت نهاد و براي آنان پيامبري را مبعوث کرد تا آنان آيات الهي را تلاوت کنند و انسانها را از آلودگيها برهانند ( تزکيه کنند ) و به آنها کتاب و حکمت بياموزند . و يا در نهج الفصاحه ، پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد : " من براي به کمال رساندن خوبيهاي اخلاق مبعوث شدم " بنابراين تزکيه نفس باعث رستگاري مي شود و تربيت باعث به کمال رسيدن ابعاد معنوي و شخصيتي انسانها مي گردد . در اين ميان پرمعناترين تعبير از تربيت اسلامي همان تعبير به تزکيه است . در آيه دوم سوره جمعه ، هدف از بعثت رسولان و پيامبران آگاه ساختن انسانها از نشانه هاي الهي ، تزکيه آنها و علم آموزي به آنها عنوان شده است . اين سه هدف بزرگ الهي جز برترين اهداف تربيت اسلامي است ( مکارم شيرازي ، 1367 ) هدف اول يعني آگاه ساختن انسانها به نشانه هاي الهي جنبه ي مقدماتي دارد و در آن سعي مي شود کودک با رشد گيرنده هاي حسي خود مخصوصا ديدن و شنيدن بتواند به تفکر و تاملي درستبررسي هدف هاي تربيتي اسلام از منظر علماي علوم تربيتي :
هدفهاي تربيتي در اسلام از نظر شريعتمداري عبارتند از : تقوي و پرهيزگاري ، آموزش حکمت ، پرورش عدالتخواهي ، تکامل انسان، استقلال فردي ، پذيرش مسئوليت فردي ، تغيير رفتار ، احترام به انسان ، ايمان به صلاحيت مردم ، پرستش خدا ، برادري و همکاري ، دوستي با ملل ديگر و پرورش روح اجتماعي . پس مي توان گفت يکي از اهداف تعليم و تربيت اسلامي شناخت خود و پيرامون خود است . فرزندانمان را بايد به گونه اي تربيت کنيم که مشتاقانه در پي کشف خود و محيط خود برآيند . ما مي توانيم به روش بسيار دقيق و هوشمندانه آن را هدايت نمائيم مسلماً اگر اين نهاده دروني نتواند به درستي رشد يابد ما در اهداف تربيتي خود دچار شکست شده ايم . براي تربيت و رشد اين نهاده بايد سعي کنيم از ابتدا کودک را مشتاق به بررسي و پويش اطراف خود نمائيم . ما مي توانيم با جواب دادن به پرسشهاي او با حوصله و سعي بيشتر او را براي طرح پرسشهاي ديگر به حرکت وا داريم پس شناخت خود و پيرامون خود مي تواند از اولين اهداف تربيتي باشد که از ابتداي تولد مي توان به آن پرداخت . آموزشهايي که در اين مرحله به کودک داده مي شود بايد در برگيرنده ي شناخت کودک از حقوق خود و ديگران باشد . کودک ياد مي گيرد که به ديگران احترام بگذارد. حق خود را در قبال جامعه و ميحط زيست ادا کند . ياد بگيرد که فکر کند و مهارتهاي تفکر را بياموزد و بتواند رابطه اي انساني با ديگران برقرار سازد . در مرحله ي بعد که هفت سالگي شروع مي شود ، بيشترين تاکيد بر تربيت ديني است . کودک ياد مي گيرد که مناسک ديني را انجام دهد . دين خود را بشناسد و هر آنچه به او از طرف دين امر شده است ، انجام دهد و از آنچه که از آن نهي شده است، دوري گزيند . اين مرحله توأم است با شروع تعليم و تربيت رسمي که در آن مرحله سوم از تعليم و تربيت اسلامي که همان ياددهي علم و حکمت است آغاز مي شود . در اين مرحله است که شناخت و آگاهي هاي فرد از خود و جهان و همچنين آفريدگار جهانيان به مرتبه اي رسيده است که بتواند از روي آگاهي به سوي شکوفايي گوهر انساني خود قدم بردارد . بنابراين به طور خلاصه مي توان گفت که در تعليم و تربيت اسلامي يک هدفروشهاي تربيتي رسول الله ( صلي الله عليه و آله و سلم )
1 ـ اصل هماهنگي تربيت و فطرت انساني :
در اين روش ، شکوفاسازي و پرورش متربيان مدنظر است ، به کارگيري اين روش مستلزم اين است که برنامه ريزي هاي تربيتي به گونه اي بايد هدايت شود که به تحقق اين مهم بينجامد .2 ـ اصل توحيد محوري :
دومين اصلي که از مباني تعاليم انبيا به روشني قابل دستيابي است ، اصل توحيد محوري و يگانه پرستي است که همواره اساس دعوت پيامبران بوده است . پيامبر خاتم (ص) به عنوان آخرين فرستاده خدا ، مانند انبياي سلف ، توحيد را مبناي تعليم و تربيت خويش قرار داد و بر اين اساس تبليغ دين کرد . تمام فعاليتهاي پيامبر ، به ويژه اساس تعليم و تربيت آن حضرت بر محور اصل توحيد استوار بود .3 ـ اصل آخرت گراي ي:
اصل آخرت گرايي به معناي دست کشيدن از دنيا نيست . بلکه منظور از آن بهره گيري درست از ماديات دنيا است که نحوه ي استفاده از آن زمينه ساز زندگي آخرت خواهد . رسول خدا (ص) مي فرمايد : « دنيا کشتزار جهان آخرت است » هيچ کس نمي تواند در آخرت محصول خوبي برداشت کند ، مگر اينکه در دنيا بذر خوب پاشيده باشد .4 ـ اصل کرامت انساني :
کرامت به معناي شرافت ، اصالت ، بزرگ منشي و نيک سيرتي است که حاصل بهره مندي فطري و ذاتي يک موجود باشد . خداوند آدمي را از بهره منديهاي دروني ويژه اي ، چون عقل و اراده و اختيار برخوردار ساخته که موجب کرامت او شده است . تکريم و تعزير متربي از اساسي ترين اصول تربيت است ؛ زيرا اساس تربيت بر کرامت و عزت مندي است . پيامبر (ص) مي فرمايد : « مبادا فردي از مسلمانان را کوچک شمرده و تحقير نماييد ؛ زيرا کوچک آنان هم در نزد خدا بزرگ است » .5ـ اصل توجه به تفاوت هاي فردي :
تفاوتهاي فردي ناشي از سرشت و فطرت انساني است که نظام توحيدي و جاودانگي انسان هم موافقسيره تربيتي امام علي ( ع)
1 ـ الگوي عملي بودن :
به نظر مي رسد مهمترين و کارآمدترين روشي که ائمه (ع) در تربيت اخلاقي فرزندانشان به کار مي گرفتند ، رفتار عملي آنان بود . آنها خود الگوي کامل و مطمئن اخلاقي براي فرزندانشان بودند . اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت و فرزندان با ديدن آنها مشق زندگي مي گرفتند . سيره تربيتي علي (ع) مملو از رفتارهاي عملي است که براي همه سرمشق بود .2 ـ موعظه :
پند دادن يکي از روشهاي اخلاقي است که درسيره ي تربيتي علي (ع) بسيار ديده مي شود ،آن حضرت در فرصتهاي مناسب فرزندان خويش را پند مي داد و دلهاي پاک و نوراني را نوراني تر مي ساخت. روش تربيتي موعظه چنان در سيره تربيتي آن حضرت مهم بود که حتي در بستر شهادت از آن بهره جست .3 ـ ياد مرگ و قيامت :
از جمله روشهاي تربيت اخلاقي ، ياد مرگ و قيامت است . ياد مرگ و قيامت موجب مي شود انسان از آرزوهاي مادي جدا گرديده ، به گناه تن ندهد به خصوص فرزندانش را به فراموش نکردن آن توصيه مي فرمود . حضرت ضمن نامه اي به امام حسن (ع) مي فرمايد : « فرزندم ! فراوان به ياد مردن باش و به ياد موقعيتي که در آن قرار مي گيري و پس از مردن بدان روي مي کني تا چون بر تو درآيد ، ساز خويش را آراسته و کمر خود را بسته باشي چنان نباشد که ناگهان مرگ تو را دريابد و بر تو چيره گردد » .4 ـ تربيت اجتماعي :
تربيت اجتماعي از ابعاد مهم تربيت در نظام تربيتي اسلام است .اسلام دين عزلت گزيني و فردگرايي نيست بلکه علاوه بر توجه به امور فردي ، به مسايل اجتماعي نيز توجه ويژه دارد و اين يکي از امتيازهاي بزرگ دين خاتم است . در سيره معصومان (ع) ، به ويژه امام علي (ع) ، تربيت اجتماعي از جايگاهي ويژه و با اهميت برخوردار است . مراد از تربيت اجتماعي مجموعه ديدگاه ها در زمينه ي روابط اجتماعي و نيز رفتارهاي عملي است که امام علي (ع) فرزندانش را به آن سفارش مي کرد .الف ) تربيت اجتماعي در خانه :
آغاز تربيت اجتماعي از جامعه کوچک خانواده است و فرزندان نخستين برخوردهاي اجتماعي را در درون خانه تجربه مي کنند . رفتار با پدر ، مادر ، برادران و خواهران ابتدايي ترين ارتباطات اجتماعي فرزندان است .ب ) تربيت اجتماعي خارج از خانه :
فرزند در خارج از خانه با اجتماع سر و کار دارد و در پرتو اين ارتباط به زندگي اجتماعي خود استمرار مي بخشد . از اين رو نيازمند برقراري ارتباط سالم و عاطفي با ديگران است . علي (ع) در هنگام احتضار ، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و محمد بن حنفيه و ساير فرزندان خود را جمع کرد و در پايان وصيت خويش فرمود : « يا بني عاشروا الناس عشره ان غبتم حنوا اليکم و ان فقدتم بکو عليکم » .5 ـ ميزان و معيار رابطه درست با ديگران :
امام علي (ع) در سيره ي تربيتي خويش براي برقراري ارتباط درست و سالم با ديگران و نيز برخورد با آنها معيار و ملاک کليدي را به فرزندان خود ارائه فرمود و آن نقش انسان است : « يا بني اجعل نفسک ميزاناً فيما بينک و بين غيرک ... » فرزندم ! خود را ميان خويش و ديگري ميزان قرار ده ، پس آنچه را براي خود دوست مي داري ، براي غير خود نيز دوست داشته باش و آنچه را براي خود خوش نداري ، براي ديگري نيز خوش مدار ؛ ستم نکن چنانکه دوست نداري به تو ستم شود ، و نيکي کن چنانکه دوست داري به تو نيکي کنند ... » .6 ـ تربيت جسماني :
در سيره ي تربيتي معصومان (ع) تربيت جسماني و حفظ تندرستي مورد توجه واقع گرديده ؛جسم مرکب روح و حفظ سلامتي جسم ، مقدمه سلامتي روح تلقي شده است . از اين رو تغذيه مناسب و رعايت نکات بهداشتي در سيره ي تربيتي حضرت علي (ع) مورد توجه ويژه قرار گرفته است .الف ) تغذيه :
تغذيه مناسب يکي از عوامل تداوم سلامت انسان است و براي کودکان و نوجوان اهميت ويژه اي دارد . براي کودک شير مادر با برکت ترين ماده غذايي است . علي (ع) مي فرمايد : « مامن لبن رضع به الصبي اعظم برکه عليه من لبن امه » براي نوزاد هيچ شيري با برکت تر از شير مادر نيست » .ب ) رعايت نکات بهداشتي :
علاوه بر تغذيه سالم و مقوي ، رعايت نکات بهداشتي چه در هنگام غذا خوردن و چه در تداوم سلامتي کودک نقشي مهم دارد ، حضرت علي (ع) به فرزندش امام حسن (ع) فرمود : آيا نمي خواهي چهار صفت به تو آموزم که از پزشک و دارو بي نياز شوي ؟ عرض کرد : آري . حضرت فرمود : هرگز بر سر غذا منشين مگر اينکه گرسنه باشي و از غذا دست مکش مگر اينکه هنوز به غذا اشتهاشيوه هاي تربيت فرزندان در سيره و کلام امام علي (ع) :
الف ) شيوه محبت :
براي کودکان در آغوش گرفتن و بوسيدن و براي بزرگترها دادن هديه و اظهار محبت زباني از مناسب ترين شيوه هاست . علي (ع) مي فرمايد : « هر که فرزند خود را ببوسد ، براي اوپاداش و حسنه خواهد بود و هر که فرزند خود را شاد کند ، خداوند در روز قيامت او را شاد خواهد فرمود ... »ب ) شيوه احترام به شخصيت فرزند :
شيوه احترام به شخصيت فرزند واگذار کردن مسئوليت به او است . احترام به فرزند و تکريم شخصيت او ، اعتماد به نفس را در وي تقويت مي کند و او را براي انجام مسئوليتهاي مهم فردي و اجتماعي آماده مي سازد . از سوي ديگر ، سرزنش زياد فرزند ، آتش لجاجت و دشمني را در او شعله ور مي سازد . علي (ع) در اين زمينه مي فرمايد : « الا فراط في الملامه ي يثبت نار اللجاجه » زياده روي در سرزنش ، آتش لجاجت را در فرد روشن مي کند » .ج ) شيوه تشويق و تنبيه :
از شويه هاي مسلم تربيتي ، تشويق و تنبيه است . تشويق عامل برانگيزاننده و تنبيه عامل بازدارنده است . حضرت علي (ع) شيرين کاري کودکش را با بوسيدن و در آغوش گرفتن وي پاسخ داد و تشويق کرد . البته فرزندان تربيت يافته علي (ع) به ويژه دو فرزند معصومش حسن و حسين (ع) به تنبيه نياز نداشتند . اما در مواردي که مساله اي بسيار مورد اهتمام علي (ع) بوده و فرزندان آن حضرت ترک اولي انجام مي دادند ، آن حضرت موضعي سختگيرانه و انعطاف ناپذير داشته اند و گاهي فرزندان خود را تهديد مي نمودند ؛ براي نمونه در امور مربوط به بيت المال که بسيار براي آن حضرت مهم مي نمود ، آنگاه که فرزندان در مورد آنها احتياط نمي نمودند و موجب ترک اولي مي شدند ، حضرت بسيار سخت مي گرفتند .د ) شيوه ي الگويي :
شيوه ي الگويي نيز از شيوه هاي مهم تربيتي است زيرا در پرتوي آن شخصي تربيت شده با نصب العين قرار دادن رفتار و کردار الگوها ، آنها را نيز در خود ايجاد نموده و به تدريج دروني مي کند . اين شيوه تربيتي امام علي (ع) از اهميت زيادي برخوردار است و آن حضرت به دو طريق از اين شيوه تربيتي فرزندان خود بهره مي جس
تربيت قرآني
آيتاللّه سيد محمد حسين فضلاللّه، برجستهترين شخصيت فكري، فرهنگي، سياسي و مذهبي شيعيان لبنان و تئوريسين مقاومت اسلامي در برابر صهيونيسم است. اقدامات اصلاحي فكري و عملي او تأثيرات عميق و وسيعي در ميان شيعيان لبنان و ديگر كشورهاي عربي بهجاي كذاشته است. رويكرد روشن و باز به جهان معاصر و درك تازه و معاصر از مفاهيم اسلامي درعين پايبندي به منابع اصيل، از ويژگيهاي آثار ايشان است.
تفسير «من وحيالقرآن» كه در 24 جلد چاپ و منتشر شده، حاصل جلسات هفتگي ايشان است كه از حدود 3 دهه پيش آغاز شده است و هنوز هم ادامه دارد. در پايان هر جلسه، ايشان به پرسشهاي قرآني حاضران پاسخ ميگويند. آنچه در اين بخش ميخوانيد منتخبي است از اين پرسشها و پاسخها.
معمولاً از كلمه «تربيت» بُعد رفتاري آن مراد است، اما اگر بخواهيم موضوع را وسيعتراز اين بُعد ببينيم، تربيت قرآني اين است كه شيوه معرفت و انديشه خويش را از قرآن بگيريم، زيرا مشكل آشكار و روشن ما مسلمانان اين است كه ما اسير انفعال خويش هستيم و به تعبير ديگر، بسياري از باورهاي ما و بسياري از اوضاع و احوال ما خاستگاه و مبدأ فكري ندارد و ما از پنجره تفكر به عرصه جهان نمينگريم.
در قرائت، فهم و برداشت از قرآن بايد به جستجوي شيوه عملي تفكر و راه كسب معرفت و شكل دهي به باورهاي خويش باشيم، زيرا قرآن بربُعد علم و آگاهي به عنوان پايه مسؤوليت تأكيد كرده است، يعني اين كه قرآن به هيچ فكر و عمل و باوري احترام نميگذارد، مگر آن كه داراي پايگاهي فكري و غير قابل شك و ترديد داشته باشد.
اين مطلب را از منطق آياتي از قرآن در مييابيم كه روي سخن با انديشههاي مخالف دارد. قرآن ميكوشد تا شيوه آنان را در حمل اين افكار، ردّ كند و به آنان بفهماند كه شيوهشان فكري و علمي نيست، بلكه شيوهاي عاطفي و تقليدي است. چنين افرادي در برابر دعوت انبيا حرفشان اين بود كه: «انّا وجدنا آباءنا علي امة و اناّ علي آثارهم مقتدون؛ ما پدران خود را بر آيين [و راهي] يافتهايم و ما از پي ايشان راهسپريم». (سوره زخرف، آيه 23) انديشهاي كه قرآن در پاسخ منطق آنان عرضه ميكرد اين بود: «او لوكان آباؤهم لايعقلون شيئاً و لايهتدون؛ آيا هر چند پدرانشان چيزي را درك نميكرده و به راه صواب نميرفتهاند [باز هم در خور پيروي هستند]؟». (سوره بقره، آيه 17) قرآن ميكوشد تا با اسلوب فكر آنان درگير شود و اسلوب صحيح شكلدهي به باورها و عقيدهها و انديشهها را به آنان عرضه كند.
به اين ترتيب از ديدگاه قرآن، انديشه قابل احترامي كه بتواند مبناي زندگي مسؤولانه انسان قرار گيرد، انديشهاي است كه مبتني بربرهان و حجت باشد. قرآن ، حتي رابطه خداوند با انسان هنگام واگذاري تكليف و مسؤوليت را برمبناي حجت ميداند، يعني اگر خداوند حجتش را برمردم تمام كرد و آنان منحرف شدند، مجازاتشان ميكند، اما اگر حجتي برآنان نداشت، عذابشان نميكند: «و ما كنا معذبين حتي نبعث رسولاً؛ وما تا پيامبري برنيانگيزيم، به عذاب نميپردازيم». (سوره اسراء، آيه 15)
قرآن كريم ميگويد: علت عذاب شدن كافران در قيامت اين نيست كه شك و شبههاي به ذهنشان راه يافته كه از حل آن عاجز بودهاند، بلكه علت عذاب اين است كه كافران داراي دلهايي هستند كه با آن حقايق را دريافت نميكنند و چشماني دارند كه با آنها نميبينند و گوشهايي دارند كه نميشنوند. كافران از ابزارهاي شناخت بهره نميگيرند و حتي اين ابزارها را انكار ميكنند، انكارشان هم مستند ومتكي به دليل و برهان نيست، بلكه دلايل روشن و براهيني را كه ميتواند به ايمان رهنمون شود ناديده ميگيرد. معيار و مقياس قرآن براي سنجش هر انديشهاي چه موافق و چه مخالف حجت و برهان است.
بايد از قرآن بياموزيم كه باورهايمان را به عقلانيت متكي كنيم، نه به احساسات و تقليد كوركورانه. قرآن ميگويد: «و لا تقف ما ليس لك به علم انّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً؛ چيزي را كه بدان علم نداري دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد». (سوره اسراء، آيه 36)
قرآن از مردم ميخواهد كه دچار طوفان احساسات جمعي نشوند كه آنان را مانند پركاهي به هر سوي ميكشاند: «قل انّما اعظكم بواحدة ان تقومواللّه مثني و فرادي ثم تتفكرواما بصاحبكم من جنّة؛ بگو من فقط به شما يك اندرز ميدهم كه دو دو و به تنهايي براي خدا به پاخيزيد سپس بيانديشيد كه رفيق شما هيچگونه ديوانگي ندارد». (سوره سبأ، آيه 46)